loading...
&amir&ghamkade&
amir بازدید : 73 یکشنبه 03 آذر 1392 نظرات (1)
پـــــســر بــایــد بــاشــی تــا بــفــهمــی پــول گــرفــتــنــ ازپــدر

چــقــدرســخــتــه ... 

پــســر بــایــد بــاشــی تــابــفــهــمــی 2ســال

تــنــهــای تــنــهــا غــربــتـــِ ســربــازی کــشــیــدنــ چــقــدرسـخـتـه... 

پــســربــایــد بــاشــی تــابــفــهــمــی دلــهــره ی شــغــل آیــنــده

داشــتــنــ چــقــدرســخــتــه ...

پــســربــایــدبــاشــی تــابــفــهــمــی از

دســتــ دادنِ عــشــقــتــ بــخــاطــرپــول چــقــدر ســخــتــه ... 

پــســربــایــد بــاشــی تابــفــهــمــی بــوق زدن پــشــتــِ مــاشــیــنِ

عــروسِ عــشــقـــتـــ چـــه حــالــی داره ...

پــســربــایــد بــاشــی تــابــفــهــمــی خــوردنِ

بــُغــض بــرای ایــنــکـــه مــســخــرتـــ نــکــنـــن کـــه داره گــریــه

میـــکــنــه چــــــــقــــــدر ســــخـــــتـــــه ...
amir بازدید : 62 چهارشنبه 29 آبان 1392 نظرات (0)

مرد رفته گر آرزو داشت برای یكبار هم كه شده موقع شام با تمامی خانواده اش دور سفره كوچكشان باشد و با هم غذا بخورند . او بیشتر وقت ها دیر به خانه میرسید و فرزندانش شامشان را خورده و همگی خوابیده بودند . هر شب از راه نرسیده به حمام كوچكی كه در گوشه حیاط خانه بود میرفت و خستگی و عرق كار طاقت فرسای روزانه را از تن می شست . تنها هم سفره او همسرش بود كه در جواب چون و چرای مرد رفته گر ، خستگی و مدرسه فردای بچه ها و اینجور چیزها را بهانه می كرد و همین بود كه آرزوی او هنوز دست نیافتنی می نمود .

یك شب شانس آورد و یكی از ماشین های شهرداری او را تا نزدیك خانه شان رساند و او با یك جعبه شیرینی و چند تا پاكت میوه قبل از چیدن سفره شام به خانه رسید . وقتی پدر سر سفره نشست فرزندان هر یك به بهانه ای با پدر شام نخوردند . دلش بدجوری شكست وقتی نیمه شب با صدای غذا خوردن یواشكی بچه ها از خواب بیدار شد و گفتگوی آنها را از آشپزخانه شنید ...

"چقدر امشب گشنگی كشیدیم ! بدشانسی بابا زود اومد خونه . با اون دستاش كه از صبح تا شب توی آشغالهای مردمه . آدم حالش بهم میخوره باهاش غذا بخوره "


به افتخار پدر های زحمت کش بزن لایکو

amir بازدید : 102 چهارشنبه 29 آبان 1392 نظرات (0)

آری از پشت کوه آمده ام...

چه می دانستم این ور کوه باید برای ثروت، حرام خورد؟!

برای عشق خیانت کرد

برای خوب دیده شدن دیگری را بد نشان داد

برای به عرش رسیدن دیگری را به فرش کشاند

وقتی هم با تمام سادگی دلیلش را می پرسم.... می گویند: از پشت کوه آمده!

ترجیح می دهم به پشت کوه برگردم و تنها دغدغه ام سالم برگرداندن 

گوسفندان از دست گرگ ها باشد، تا اینکه این ور کوه باشم و گرگ!

amir بازدید : 45 پنجشنبه 23 آبان 1392 نظرات (0)
روزهای زندگی ام گرم میگذرد با تو ،به گرمای لحظه هایی که تو در آغوشمی
با تو گرم هستم و نمیسوزد عشقمان، ای خورشید خاموش نشدنی
همچو یک رود که آرام میگذرد،عشق ما نیز آرام میگذرد و تویی سرچشمه زلال این دل
ساعت عشق مان تمام لحظه های زندگیست ،ثانیه هایی که پر از عطر و بوی عاشقیست
ای جان من ،مهربانی و محبتهایت،وفاداری و عشق این روزهایت،امیدی است برای خوشبختی فردایت
میدانم همیشه همینگونه که هستی خواهی ماند،مثل یک گل به پاکی چشمهایت،به وسعت دنیای بی همتایت
هوای تو را میخواهم در این حال دلتنگی،امواجی از یاد تو را میخواهم در دریای خاطره های به یادماندنی
همنفسمی، ای که با تو یک نفس عاشقم
همزبانمی، ای که با تو یک صدا برایت احساسات عاشقانه ام را میگویم
حرفی نمانده جز سکوت بین من و چشمانت، که در این سکوت میتوان یک دنیا عشق را خواند
چه با شوق میخوانم چشمانت را و چه عاشقانه گرفته ایم دستهای هم را
گفتی دستهایم گرم است، گفتم عزیزم این چشمهای تو است که مرا به آتش کشیده است
همه ی دنیا فریاد عشق ما را شنیده است،هنوز هم نگاهم به نگاهت دوخته است،
چقدر قلبت زیباست...
چه بی انتهاست قصر عشق تو و من چه خوشبختم از اینکه اینجا هستم ، در کنار تو
تویی که برایم از همه چیز بالاتری و از همه کس عزیزتر
میخوانمت تا دلم آرام بماند
amir بازدید : 75 چهارشنبه 22 آبان 1392 نظرات (1)

دلت با منه

 

ازم دوری اما دلت با منه

ازت دورم اما دلم روشنه

 

تو چشمای تو عکس چشمامه و

تو چشمای من عکس چشمای تو

 

تو این لحظه هایی که دورم ازت

همه خاطره هامونو خط به خط

 

دوباره تو ذهنم نگاه میبکنم

دارم اسمتو هی صدا میکنم

 

کی گفته از عشق تو دست میکشم

دارم با خیالت نفس میکشم

 

چه حس عجیبی چه آرامشی

تو هم باخیالم نفس میکشی

 

میدونم تو هم مثل من دلخوری

تو هم مثل من بغضتو میخوری

 

نگاهت پر از حف و درد دله

ولی خب تموم میشه این فاصله

 

دوباره مثه اون روزای قدیم

که باهم تو بارون قدم میزدیم

از احساس هم دیگه حض میکنیم

 زمین و زمانو عوض میکنیم

 

کی گفته از عشق تو دست میکشم

دارم با خیالت نفس میکشم

 

چه حس عجیبی چه آرامشی

تو هم باخیالم نفس میکشی…

 

amir بازدید : 62 چهارشنبه 15 آبان 1392 نظرات (0)
باز باران با ترانه میخورد بربام خانه
یادم آرد کربلا را،دشت پرشور وبلا را
گردش یک ظهر غمگین،گرم وخونین
لرزش طفلان نالان،زیر تیغ و نیزه ها را
با صدای گریه های کودکانه،اندرین صحرای سوزان
می دود طفلی سه ساله،پرزناله،دلشکسته،پای خسته
باز باران قطره قطره می چکداز چوب محمل
خاک چادرهای زینب به آرامی شود گل
amir بازدید : 60 چهارشنبه 15 آبان 1392 نظرات (0)
غصه می سوزد مرا ، باران ببار
کوچه می خواند تو را ، باران ببار
ابرها را دانه دانه جمع کن
بر زمین دامن گشا ، باران ببار
خاک اینجا تشنه ی دلتنگی است
آسمان را کن رها ، باران ببار
باغبان از کوچه باغان رفته است
ابر را جاری نما ، باران ببار
موج میخواهد بیابان سکوت
با خوِد دریا بیا ، باران ببار
تا بیاید آن بهار سبز سبز
تازه تر باید هوا ، باران ببار
سینه ام آشوب و دل خونابه است
غصه می سوزد مرا ، باران ببار
amir بازدید : 52 شنبه 04 آبان 1392 نظرات (0)
به‌سلامتی اون روزگاری که روزگارش گذشته دیگه‌... 
به سلامتی شمع که تااخرش به پات میسوزه
به سلامتی درخت! به خاطرِ سایش
به سلامتی راه که آخرش معلوم نیست به کجا میره به سلامتی دوست که دوسش دارم
به سلامتی پیاز که چشم همه براش گریونه
به سلامتی پل که وقتی بارون میاد میریم زیرش تا خیس نشیم 
به سلامتی همه اونهایی که امسال کنار سفره هفت سینشان جای یه نفر خالی 
به سلامتی سلامتی که هیچ کس به خود سلامتی اش توجه نمی کنه !
به سلامتی بید که یه عمریه تنها بید !
به سلامتی برف، نه به خاطر سفید بودنش...به خاطر اینکه سیاهی ها را هم می پوشونه
سلامتی بچه هایی که توی همه ی چیزهای دنیا فقط آرزو دارن و حسرت
به سلامتی برف!
که هم روش سفیده هم توش..
به سلامتی گاو!
که نمی‌گه من، می‌گه ما.
به سلامتی دریا!
که ماهی گندیده‌هاشو دور نمی‌ریزه.

به سلامتی اون که همیشه راستشو می‌گه.
به سلامتی سرنوشت!
که نمی‌شه اونو از "سر" نوشت
به سلامتی ارزو های بر باد رفته،دوستان فراموشکار، دیواری که ریخت، درختی که خشک شد، دریایی که به مارسید کویرشد، سایه ای که شومی شو انداخت رو ما، پرچمی که از صلح، جور ساخت. و.....

دیگه امیدی نیست.....


amir بازدید : 65 چهارشنبه 24 مهر 1392 نظرات (1)
سلام مهربونم ،میدونم بنده خوبی نیستم،میدونم تنهام نذاشتی

میدونم با وجود گناهایی که داشتم همیشه مراقبم بودی

خدا جونم باز هم تنهام نذار،کنارم باش

الان بیشتر از قبل ازت انتظار دارم،چون به غیر از خودم

باید مراقب یکی دیگه هم باشی که ازم دوره ولی دلم باهاشه

جونم به جونش بنده،بیشتر از خودم یا هر چیز و هر کس دیگه ای دوسش دارم

یکی که به خاطر من غرورشو شکست و کاریو انجام داد

که دوست نداشت،خدا جونم اگه اون طوریش بشه من نمیتونم زنده بمونم

حالا حکمت کاراتو میفهمم کسی که مال من بود و عاشقم

برام فرستادی،قول میدم لیاقتشو داشته باشم

عشقم دوست دارم

خدا جون عاشقتم


amir بازدید : 65 دوشنبه 22 مهر 1392 نظرات (1)

ای کاش که من پیر شوم در بفلت

 با دست تو زنجیر شوم در بغلت

 پرواز پر از حس رهایی ست ولی

 ای کاش زمین گیر شوم در بغلت

  

amir بازدید : 72 دوشنبه 22 مهر 1392 نظرات (1)

من عاشق آن دیده چشمان سیاهم

 بیهوده چه گویم که پریشان نگاهم

 گر مستی چشمان سیاه تو گناه است

 من طالب آن مستی و خواهان گناهم...

 

amir بازدید : 107 دوشنبه 22 مهر 1392 نظرات (1)

همه جا هستی 

در نوشته هایم .در خیالم . در رویایم ...

تنها جایی که ندارمت کنارم است ...

amir بازدید : 70 دوشنبه 15 مهر 1392 نظرات (1)

پرشان عشقم دیگه نمیتونم تحمل کنم جوابت رو تو نظرات بگو 1.اره 2.نه 

amir بازدید : 61 جمعه 12 مهر 1392 نظرات (1)

خواستم از خوبی هات بگم دیدم ادم ها خوبی دارن ولی تو برای من یه فرشتهبودی فرشته ای که منو زنده کرد فرشته ای که عاشقش شدم نمیدونم خدا اجازه میده عاشق یه فرشته بشم یا نه ولی ..... 

فرشته رو نمیدونم نمیدونم لیاقتش رو دارم یا فرشته منو چه جوری دوست داره یا من براش مثله بقیه ام اونم منو می خواد ولی ای کاش فرشته رو میشد از خدا دزدید که فقط مال خودم باشه فرشته دیگه حرفی ندارم میخوای عزراییل باش و جانم رو بگیر یا میخوای جبریل  باش و وحی کن که منم دوست دارم ولی من چه تو جهنم چه بهشت به یادتم . 

love

amir بازدید : 80 جمعه 12 مهر 1392 نظرات (0)

کسی که من عاشقش شدم و بهش گفتم که چقد دوسش دارم و امیدوارم دوستم داشته             

پرشان 


amir بازدید : 84 جمعه 12 مهر 1392 نظرات (0)

من با دوستام از مدرسه تعطیل شدیم رفتیم ایستگاه اتو بوس که بریم خونه پشت ایستگاه عابر بانک (مسکن( یه دخت خانم جوان 19 ساله کارت خود رو تو دستگاه گذاشت بعد بعد 2 دقیقه دستگاه کارتش رو خورد هههههههههه دختره مشت میزد تا پس بده ولی لا فایده خخخخخخخخخخخخخ بعد یکم بغض کرد و گریه .........اوج خنده ...... اینجا بود که یه مرده امد کارتش رو بزاره من گفتم نزار اقا این ستگاه ماله این خانوم رو خورد .. بی منظور.. ولی تا 2 ساعت میخندیدم امید وارم شادتون کرده باشم

amir بازدید : 148 پنجشنبه 11 مهر 1392 نظرات (0)

امروز خیلی شادم نمیدونم چرا ولی انگار زندگی به من رویه دیگش رو نشون داده که بعد هر غمی یه شادی هست نمیدونم چه حسی دارم ولی میدونم یه اتفاق خوش ایند میوفته برام ................ خدا کنه 

درباره ما
Profile Pic
in sait baraye dostan golam vagham haye golam hast
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 22
  • کل نظرات : 11
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 0
  • آی پی دیروز : 0
  • بازدید امروز : 2
  • باردید دیروز : 1
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 8
  • بازدید ماه : 7
  • بازدید سال : 84
  • بازدید کلی : 2,788